ضرب المثل انگلیسی |
معنا |
A bad workman always blames his tools. |
عروس نمی تونست برقصه، می گفت زمین کجه |
A bird in hand, is worth two in the bush. |
سیلی نقد به از حلوای نسیه |
Absence makes the heart grow fonder. |
دوری و دوستی |
A cat has nine lives. |
(مثل) گربه نه تا جون داره |
A chain is only as strong as its weakest link. |
استحکام زنجیر به اندازه ضعیف ترین حلقه آن است (جمله از شکسپیر) |
Actions speak louder than words |
دوصد گفته چون نیم کردار نیست |
A drowning man will clutch at a straw |
به این معناست که کسی که به آخر خط رسیده هر کاری برای نجات خودش انجام می دهد |
Adversity and loss make a man wise. |
به این معناست که سختی و از دست دادن فرد را پخته و خردمند می کنند |
A fool and his money are soon parted. |
فرد احمق پولش (همه چیزش) را زود از دست می دهد |
A journey of thousand miles begins with a single step. |
سفر طولانی با یک قدم شروع می شود. (یعنی قدم اول مهم است) |
A leopard can’t/doesn’t change its spots. |
توبه گرگ مرگ است |
All good things come to an end. |
هر (چیز) خوشی را پایانی است |
All’s well that ends well. |
چیزی خوش است که پایانش خوش است |
All that glitters is not gold. |
هر گردی گردو نیست |
All’s fair in love and war. |
در دعوا حلوا خیرات نمی کنند (تحت اللفظی: هر کاری در عشق و جنگ رواست) |
Always put your best foot forward. |
بهترینِ خود بودن |
Among the blind the one-eyed man is king. |
در شهر کورها، یک چشم پادشاست. |
An apple a day keeps the doctor away. |
یک سیب در روز، دکتر را دور نگه می دارد (باعث سلامت می شود) |
An empty vessel makes much noise. |
آدم احمق بیشترین سر و صدا را به پا می کند. |
An idle brain is the devil’s workshop. |
مغز بیکار لانه شیطان است (یعنی بی کاری بسیار بد است) / بیکاری مایه شرارت است |
An ounce of protection is worth a pound of cure. |
پیشگیری بهتر از درمان |
A picture is worth a thousand words. |
شنیدن کی بود مانند دیدن |
Appearances can be deceptive. |
ظواهر گمراه کننده اند. |
A rolling stone gathers no moss. |
بر سنگ گردان نروید نبات (کسی که از این شاخه به آن شاخه بپرد چیزی به دست نمی آورد) |
A ship in the harbor is safe, but that is not what the ship is for. |
کشتی در لنگر امن است، اما این کار کشتی نیست (یعنی از برای انجام کارها و پیشرفت باید از منطقه امن خارج شد). |
A stitch in time saves nine. |
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد |
As you sow, you shall reap. |
هر چه بکاری، همان بدروی / گندم از گندم بروید، جو ز جو |
A thing begun, is half done |
نصف کار، شروع کار است |
Barking dogs seldom bite. |
نترس از آن که های و هوی دارد |
Be slow in choosing, but slower in changing. |
با احتیاط انتخاب کن، (وقتی انتخاب کردی) با احتیاط تر عوض کن |